نورانورا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

نورا،عزیزدردونه مامان وبابا

2 ماهگی

2ماهگیت مبارک . نورای گلم از 35 روزگی میتونست شیءمتحرک را با چشم دنبال کنه،از  46 روزگی میتونست صدای قان وقون از خودش دربیاره.از 53 روزگی گردن گرفت ،از 56 روزگی به محیط اطراف نگاه میکرد و برای عروسک تویتی که به سقف اتاقش زدیم ذوق میکرد..خیلی دوست داره باهاش حرف بزنیم و انگار خودش هم برای حرف زدن تقلا میکنه.با صدای جاروبرقی و سشوار ارام میشه!بخصوص شبها که کولیک به سراغش میاد.از 58 روزگی دستشو به حالت مشت کرده رو لبهاش میگذاره و میمکه       ...
26 دی 1392

تا یک ماهگی

 این عکسها مراحل قبل از خوابیدن نورا را نشان میده.از زمانی که سر حاله ،میخنده،وقتی باهاش صحبت میکنی سراپا گوش میده و توجه میکنه،تا کم کم کولیک به سراغش میاد و با هزار ترفند به خواب میره.   نورای با جذبه!   خندان   خوابالو   نورا و کولیک   چند دقیقه تا خواب   ارامش  بعد از یک خواب خوب   تصویر زیر هم هدیه خاله ناهید(دوست ،همکار و استاد من)به نورا جونه که به عنوان یادگاری توی وبلاگ میگذارم.واز طرف دخترم ازش تشکر میکنم.   ...
2 آذر 1392

یک ماهگی

یک ماهگیت مبارک دختر نازنینم.     چند تا عکس از اولین ماهگرد ،در حالیکه نورا گلم با دردهای کولیکی اش دست وپنجه نرم میکرد و تو عکس ها خیلی رو فرم نیست! از زبان نورا: این دوست من،آقا یاسره،منم یه روزی مثل اون بزرگ میشم.   یاسر تو بگو کیک کجاس من خودم با مشت له اش میکنم!   به من گفتن تا 6 ماه فقط شیر بخورم،چرا کیک تعارفم میکنید.           ...
29 آبان 1392

تولد

در بیست وپنجمین روز پاییز فرشته ما زمینی شد تا علاوه بر لذت پدر و مادر شدن ،لذت زندگی جدیدی را به ما هدیه کند.خدایا تو را بخاطر این نعمت بزرگ شاکریم.دختر گلمان یک روز پس از  عید قربان بدنیا آمد .برایش در روز عید غدیر عقیقه کردیم و پس از گفتن اذان واقامه در گوشش ،نامش را "نورا" به معنای درخشان وتابان گذاشتیم       ...
29 آبان 1392

راز و نیاز

خداوندا ،تو عشقش را قبل از شکل گیری وجودش در وجودمان قرار دادی .و ما از تو کودکی خواستیم تا عشق تو در وجودش باشد .خداوندا تو قادری به هر انچه که میخواهی پس ما را فرزندی عطا کن تا در دنیا و آخرت روسپید باشیم.    
26 مهر 1392

سیسمونی

اینم چند تا عکس از اتاق دخترمون. اتاقی که با همکاری عمه ها ،زن عموهاو مامان جونای نورا خانم و خاله و زن عموی خودم چیده شد از زحماتشون ممنونم.میان جمع شاد ما جای دایی محسن نورا خانم که به علت ادای خدمت مقدس سربازی در جمع ما نیستند حسابی خالی بود. وتشکر بسیار ویژه از مامان و بابای عزیزم که زحمت تهیه این وسایل را برای نوه گلشون کشیدن.               یاسمین و یاسین                                                   &...
20 مهر 1392

سلام

بنام خداوندی که رحمتش را در وجودم رشد میدهد.هرچند انتظار سخت است ولی شوق داشتن وبودنت را در زندگی به ما عطا کرد تا هرروز بیشتر از قبل وجود سالم و صالحت را از درگاهش ارزو کنیم.خداوندا تو را سپاس فراوان هم کم است
27 شهريور 1392